جدول جو
جدول جو

معنی خرد رویه - جستجوی لغت در جدول جو

خرد رویه
مزرعه ای در شمال شهرستان کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ / خِ مَ یَ / یِ)
چنبری که در جای خرمن روید. پس از آنکه غلات و تخمهایی بر اثر خرمن کردن از خرمن گیاه برمیدارند آنچه را در زمین ماند و بعداً سبز شود خرمن رویه می نامند
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ / یِ)
این کلمه را مؤلف در متنی معتبر دیده اند که معادل (شزر) به کار رفته است بمعنی باژگونه و چپار تافتن ریسمان در مقابل فرورویه تافتن آن که ترجمه یسر است. (یادداشت بخط مؤلف). صاحب منتهی الارب آرد: شزر الحبل، بازگونه تافت رسن را یا از چپ تاب داد. (منتهی الارب). مقابل یسر، فرو رویه تافتن به اینکه دست راست را به سوی خود درکشی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
آنکه صورتش چون صورت خرس است. زشت صورت. کریه الوجه:
خرسر و خرس روی و سگ سیرت
خر گرفته بکول خیک شراب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ رویْ)
خوشروی. بشاش:
غلام روی آن ماهم کز او گشتم خوش و خرم
که خوش لب عذرخواهی بود و خرم روی دلخواهی.
امیرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرد رویی
تصویر زرد رویی
زردی صورت و پریدگی رنگ از آن، شرمندگی خجالت انفعال
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چهره اش گرد است: مردمانش (مردمان خمدان مستقر فغفور چین) گردروی اندو پهن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
مزرعه ای در شمالبالا جادهی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی